آنچه میخوانید برگزیدهای از کتاب «یک عمر مسلمانی» به قلم سید محمد سادات اخوی است که برداشت و تدوینی نو از کتاب «مِعراجُ السَّعاده»، نوشته مرحوم «احمد نراقی » - دوره قاجار - میباشد.
بعضی از آدمها آنقدر از خدا میترسند که همه عبادت و ذکرشان به خاطر شدت ترسشان از خداست... بعضی از آدمها هم آنقدر به خدا امیدوارند که هیچ عبادتی را لازم نمیدانند و از هیچ گناهی پرهیز نمیکنند... هر دو گروه، اشتباه میکنند.
====
گفتهاند:
کلمات کلیدی:
بزرگترین ظلم و حق کشی علیه زنان
زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند. در راه خودسازی معنوی و اخلاقی تلاش کند. در میدان جهاد و مبارزه - از هر نوع جهاد و مبارزه ای پیشقدم باشد- نسبت به زخارف دنیا و تجملات کم ارزش بی اعتنا باشد. عفت و عصمت و طهارتش در حدی باشد که چشم و نظر هرزه ی بیگانه را به خودی خود دفع کند.
کلمات کلیدی:
پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ...
پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
"این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره، بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین."
اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند، بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"
دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد."
موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !
بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز خانمها گرونتره؟"
دکتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : "این قیمت استاندارد مغزه!"
ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر!"
نظر بدهید
کلمات کلیدی:
سونیاکووالفسکی
سوفیا کوروین –کروکفسکی که بعد ها به سونیاکووالفسکی مشهور شد در یک خانواده اشرافی روسیه در سال 1850 در مسکو به دنیا آمد . در سن 17 سالگی به سن پترزبورگ رفت و نزد معلمی از مدرسه نیرو دریایی به مطالعه حسابان پرداخت . چون به دلیل زن بودن از ادامه تحصیل در دانشگاه های روسیه منع شده بود با ولادیمیرکووالفسکی (که بعد ها دیرین شناس برجسته ای شد)که با او اظهار همدردی می کرد ترتیب یک ازدواج صوری را داد تا از مخالفت های والدین با تحصیل او در خارج رهایی یابد .
ازدواج در سال 1826 صورت گرفت و در بهار سال بعد این زوج به هایلدبرگ رفتند . کووالفسکی در هایلدبرگ در دروس ریاضی کونیگسبرگر و دوبوآ-رمون و دروس فیزیک کیرشهوف و هلمهولتس حضور یافت . کونیگسبرگر قبلا` پیش کارل وایرشتراوس در دانشگاه برلین درس خوانده بود و داستانهایی که مشتاقانه از استادش نقل می کرد کم کم شوق مطالعه در نزد آن استاد بزرگ را در وی بر انگیخت . وی در سال 1870 وارد برلین شد ولی دانشگاه را در عدم قبول دانشجویان دختر سرسخت دید . بنابر این مستقیما` به وایرشتراوس مراجعه کرد و او با وصول توصیه نامه ای قوی از کونیگسبرگر وی را به عنوان یک شاگرد خصوصی پذیرفت . کووالفسکی به زودی
شاگرد مورد علاقه وایرشتراوس شد ودروس دانشگاهی خود را برای وی تکرار کرد وبه مدت 4 سال در نزد استاد به تحصیل پرداخت وطی این مدت نه تنها دروس ریاضی دانشگاه را فراگرفت بلکه سه مقاله مهم نیز نوشت که یکی در زمینه نظریه معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی و دیگری در زمینه انتگرال های ابلی نوع سوم و اخری در زمینه تکمیل تحقیق لاپلاس در شکل حلقه های کیران بود .
در سال 1874از طرف دانشگاه گوتینگن به وی به طور غیابی درجه دکترای فلسفه اعطا شد و به دلیل عالی بودن کیفیت مقاله ای که درباره معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی عرضه کرده بود از امتحان شفاهی معاف شد . در سال 1888 در 38 سالگی به بزرگترین موفقیت دوران زندگی اش نائل شد و این زمانی بود که اکادمی فرانسه جایزه بزرگ (پری بوردن) را به خاطر مقاله (مسئله گردش یک جسم صلب حول یک نقطه ثابت )به او اعطا کرد . از بین 15 مقاله ای که برای دریافت جایزه تسلیم شده بود مقاله وی به عنوان بهترین شناخته شد این مقاله را چنان استثنایی تلقی کردند که جایزه را از 3000 به 5000 فرانک افزایش دادند . از سال 1884 تا پایان زندگی اش در سال 1891 به سمت استاد دانشگاه عالی در دانشگاه استکهلم در آمد و شعار وی این بود:
هر چه را می دانی بگو
انچه را لازم است انجام بده
هر چه پیش آید خوش آید
کلمات کلیدی:
معرفی ارشمیدوس مقدمه ارشمیدس دانشمند و ریاضیدان یونانی در سال 212 قبل از میلاد در شهر سیراکوز یونان چشم به جهان گشود و در جوانی برای آموختن دانش به اسکندریه رفت. بیشتر دوران زندگیش را در زادگاهش گذرانید و با فرمانروای این شهر دوستی نزدیک داشت. در اینجا سخن از معروفترین استحمامی است که یک انسان در تاریخ بشریت انجام داده است. در داستانها چنین آمده است که بیش از 2000 سال پیش در شهر سیراکوز پایتخت ایالت یونانی سیسیل آن زمان ارشمیدس مکانیک دان و ریاضیدان و مشاور دربار پادشاه یمرون یکی از معروفترین کشفهای خود را در خزینه حمام انجام داد. کشفی در حمام روزی که او در حمامی عمومی به داخل خزینه پا نهاد و در آن نشست و حین این کار بالا آمدن آب خزینه را مشاهده کرده ، ناگهان فکری به مغزش خطور کرد. او بلافاصله لنگی را به دور خود پیچید و با این شکل و شمایل به سمت خانه روان شد و مرتب فریاد میزد یافتم، یافتم. او چه چیزی را یافته بود؟ پادشاه به او مأموریت داده بود راز جواهر ساز خیانتکار دربار را کشف و او را رسوا کند. شاه هیرون بر کار جواهر ساز شک کرده بود و چنین میپنداشت که او بخشی از طلایی را که برای ساختن تاج شاهی به وی داده بود برای خود برداشته و باقی آن را با فلز نقره که بسیار ارزانتر بود مخلوط کرده و تاج را ساخته است. هر چند ارشمیدس میدانست که فلزات گوناگون وزن مخصوص متفاوت دارند، ولی او تا آن لحظه اینطور فکر میکرد که مجبور است تاج شاهی را ذوب کند، آنرا به صورت شمش طلا قالب ریزی کند تا بتواند وزن آن را با شمش طلای نابی به همان اندازه مقایسه کند. اما در این روش تاج شاهی از بین میرفت، پس او مجبور بود راه دیگری برای این کار بیابد. در آن روز که در خزینه حمام نشسته بود دید که آب خزینه بالاتر آمد و بلافاصله تشخیص داد که بدن او میزان معینی از آب را در خزینه حمام پس زده و جابجا کرده است. آزمایش و اثبات ناخالصی تاج شاهی (کشفی از رازهای طبیعت) او با عجله و سراسیمه به خانه بازگشت و شروع به آزمایش عملی این یافته کرد. او چنین اندیشید که اجسام هم اندازه ، مقار آب یکسانی را جابجا میکنند، ولی اگر از نظر وزنی به موضوع نگاه کنیم یک شمش نیم کیلویی طلا کوچکتر از یک شمش نقره به همان وزن است (طلا تقریبا دو برابر نقره وزن دارد)، بنابراین باید مقدار کمتری آب را جابجا کند. این فرضیه ارشمیدس بود و آزمایشهای او این فرضیه را اثبات کرد. او برای این کار نیاز به یک ظرف آب و سه وزنه با وزنهای مساوی داشت که این سه وزنه عبارت بودند از تاج شاهی ، هم وزن آن طلای ناب و دوباره هم وزن آن نقره ناب. او در آزمایش خود تشخیص داد که تاج شاهی میزان بیشتری آب را نسبت به شمش طلای هم وزنش پس میراند، ولی این میزان آب کمتر از میزان آبی است که شمش نقره هم وزن آن را جابجا میکند. به این ترتیب ثابت شد که تاج شاهی از طلای ناب و خالص ساخته نشده، بلکه جواهر ساز متقلب و خیانتکار آن را از مخلوطی از طلا و نقره ساخته است و به این ترتیب ارشمیدس یکی از چشمگیرترین رازهای طبیعت را کشف کرد. آن هم اینکه میتوان وزن اجسام سخت را با کمک مقدار آبی که جابجا میکنند اندازه گیری کرد. این قانون (وزن مخصوص) را که امروزه به آن چگالی میگویند اصل ارشمیدس مینامند. حتی امروز هم هنوز پس از 23 قرن بسیاری از دانشمندان در محاسبات خود متکی به این اصل هستند. پیچ ارشمیدس فعالیت در حوزههای دیگر ارشمیدس در رشته ریاضیات از ظرفیتهای هوشی بسیار والا و چشمگیری برخوردار بود. او منجنیقهای شگفت آوری برای دفاع از سرزمینهای خود اختراع کرد که بسیار سودمند افتاد. او توانست سطح و حجم جسمهایی مانند کره ، استوانه و مخروط را حساب کند و روش نوینی برای اندازه گیری در دانش ریاضی پدید آورد. همچنین بدست آوردن عدد نیز از کارهای گرانقدر وی است. او کتابهایی درباره خصوصیات و روشهای اندازه گیری اشکال و احجام هندسی از قبیل مخروط ، منحنی حلزونی و خط مارپیچ ، سهمی ، سطح کره «ماده غذایی» و استوانه نوشته ، علاوه بر آن او قوانینی درباره سطح شیب دار، پیچ ، اهرم و مرکز ثقل کشف کرد. یکی از روشهای نوین ارشمیدس در ریاضیات بدست آوردن عدد بود، وی برای محاسبه عدد پی ، یعنی نسبت محیط دایره به قطر آن روشی بدست داد و ثابت کرد که عدد محصور مابین 7/1 3 و 71/10 3 است، گذشته از آن روشهای مختلف برای تعیین جذر تقریبی اعداد به دست داد و از مطالعه آنها معلوم میشود که وی قبل از ریاضیدانان هندی با کسرهای متصل یا مداوم متناوب آشنایی داشته است. در حساب روش غیر عملی و چند عملی یونانیان را که برای نمایش اعداد از علائم متفاوت استفاده میکردند، به کنار گذاشت و پیش خود دستگاه شمارشی اختراع کرد که به کمک آن ممکن بود هر عدد بزرگی را بنویسیم و بخوانیم. دانش تعادل مایعات بوسیله ارشمیدس کشف شد و وی توانست قوانین آنرا برای تعیین وضع تعادل اجسام غوطه ور بکار برد. همچنین برای اولین بار برخی از اصول مکانیک را به وضوح و دقت بیان کرد و قوانین اهرم را کشف کرد. ارشمیدس و دیگر دانشمندان دوران خود ارشمیدس در مورد خودش گفتهای دارد که با وجود گذشت قرنها جاودان مانده و آن این است: «نقطه اتکایی به من بدهید، من زمین را از جا بلند خواهم کرد». عین همین اظهار به صورت دیگری در متون ادبی زبان یونانی از قول ارشمیدس نقل شده است، اما مفهوم در هر دو صورت یکی است. ارشمیدس هم چون عقاب گوشه گیر و منزوی بود، در جوانی به مصر مسافرت کرد و مدتی در شهر اسکندریه به تحصیل پرداخت و در این شهر دو دوست قدیمی یافت، یکی کونون (این شخص ریاضیدان قابلی بود که ارشمیدس چه از لحاظ فکری و چه از نظر شخصی برای وی احترام بسیار داشت) و دیگری اراتوستن که گر چه ریاضیدان لایقی بود، اما مردی سطحی به شمار میرفت که برای خویش احترام خارق العادهای قائل بود. ارشمیدس با کونون ارتباط و مکاتبه دائمی داشت و قسمت مهم و زیبایی از آثار خویش را در این نامهها با او در میان گذاشت و بعدها که کونون در گذشت، ارشمیدس با دوستی که از شارگردان کونون بود مکاتبه میکرد. در سال 1906 ج.ل. هایبرگ مورخ دانشمند و متخصص تاریخ ریاضیات یونانی در شهر قسطنطنیه موفق به کشف مدرک با ارزشی شد. این مدرک کتابی است به نام قضایای مکانیک و روش آنها که ارشمیدس برای دوست خود اراتوستن فرستاده بود. موضوع این کتاب مقایسه حجم یا سطح نامعلوم شکلی با احجام و سطوح معلوم اشکال دیگر است که بوسیله آن ارشمیدس موفق به تعیین نتیجه مطلوب میشد. این روش یکی از عناوین افتخار ارشمیدس است که ما را مجاز میدارد که وی را به مفهوم صاحب فکر جدید و امروزی بدانیم، زیرا وی همه چیز و هر چیزی را که استفاده از آن به نحوی ممکن بود بکار میبرد تا بتواند به مسائلی که ذهن او را مشغول میداشتند حمله ور گردد. دومین نکتهای که ما را مجاز میدارد که عنوان متجدد به ارشمیدس بدهیم روشهای محاسبه اوست. وی دو هزار سال قبل از اسحاق نیوتن و لایب نیتس موفق به اختراع حساب انتگرال شد و حتی در حل یکی از مسائل خویش نکتهای را بکار برد که میتوان او را از پیش قدمان فکر ایجاد حساب دیفرانسیل دانست. وداع با دنیا زندگی ارشمیدس با آرامش کامل میگذشت، همچون زندگی هر ریاضیدان دیگری که تأمین کامل داشته باشد و بتواند همه ممکنات هوش و نبوغ خود را به مرحله اجرا در آورد. زمانی که رومیان در سال 212 قبل از میلاد شهر سیراکوز را به تصرف خود در آوردند، سردار رومی مارسلوس دستور داد که هیچ یک از سپاهیانش حق اذیت و آزار و توهین و ضرب و جرح این دانشمند و متفکر مشهور و بزرگ را ندارند، با این وجود ارشمیدس قربانی غلبه رومیان بر شهر سیراکوز شد. او بوسیله یک سرباز مست رومی به قتل رسید و این در حالی بود که در میدان بازار شهر در حال اندیشیدن به یک مسئله ریاضی بود، میگویند آخرین کلمات او این بود: دایرههای مرا خراب نکن. به این ترتیب بود که زندگی ارشمیدس بزرگترین دانشمند تمام دورانها خاتمه پذیرفت، این ریاضیدان بی دفاع 75 ساله در 278 قبل از میلاد به جهان دیگر رفت |
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: کاشانی کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: 10 جمله پر کاربرد و خنده دار ایرانی ها ( طنز )
1- هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر گزارده (همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ قرمز را رد می کنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره حنابندان مادر بزرگشان بوق های ممتد می زنند، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف اتوبوس را رعایت نمی کنند، بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب می کنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد می کنند می گوییم: هوی گوسفند چه خبرته؟!؟! 2-از همه پسرها متنفرم از آنجایی که تب پیدا کردن بوی فرند (BF) در بین دوشیزگان دبیرستانی بسیار رواج پیدا کرده و یک جورایی از نان شب هم برای این عزیزان واجب تر است و از آنجایی که این نوگلان عمراً به پسر پایین تر از 25 سال پا بدهند و از آنجایی که یک پسر 25 ساله خیلی چیزها را می داند ولی یک دختر 16-17 ساله خیلی چیز ها را نمی داند پس طبیعی است که این وسط چه کسی باید گرگ شود و چه کسی قربانی.... طبق آمار های گرفته شده 99 درصد دختران دبیرستانی قبل از خوردن 100 عدد قرص دیازپام و خودکشی این جمله را بیان می کنند: از همه پسر ها متنفرم! 3-بابا جون هر وقت خواستی بیای خونه 2 تا شمع هم بگیر. چون برق نداریم! جمله ای که طی ماه گذشته بسیار پر کاربرد شده است و از آنجایی که هر حرف دیگری در این رابطه بزنیم تبدیل به سیاسی می شویم و اینا پس دیگه چیزی نمی گیم و مثل شهروند نمونه میریم سراغ موضوعات کم خطرتر! 5-الو! صدات قطع و وصل میشه.برو یه جا که آنتن داشته باشی! طبق تحقیقات به عمل آمده به طور متوسط نیمی از زمان مکالمه با تلفن همراه در اقصی نقاط کشورمون صرف گفتن جمله بالا می گردد. شایان ذکر است در پاره ای از موارد جملات دیگری به جای جمله بالا به کار می روند که شامل همین مضمون هستند و عبارتند از: قطع و وصل میشی حاجی ، نقطه کور ایستادی صدات نمیاد، برو اون خطت رو بفروش با پولش آدامس بخر، ای مخابرات فلان فلان شده،..... (سانسور شد !!) بلده هی پول قبض بگیره! (به جای کلمه فلان فحش های مورد نظر را جایگذاری کنید) 6-آقای مجری، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟ منظور از جمله بالا مسابقات تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس (اعم از ساعت مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی و کنار میزی و اشتراک یک سال پوشک My Baby و دویست و چهل و نه تومان پول نقد و ...) و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با بهره هوشی در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد. معمولاً عبارت « آقای مجری میشه یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال توسط مجری بامزه و تو دل بروی برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری 34 ساله و ترشیده و یا کرم علی 14 ساله و محصل می باشند، پرسیده می شود (نگاهی به شرایط سنی و اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه، خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل این برنامه ها کافیه). تا شرکت کننده محترم بتواند بعد از راهنمایی های مربوطه توسط مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون تا گفتن جواب مسابقه تغییر می کند) به جواب مورد نظر دست بیابد. سوالات برنامه نیز موضوعاتی همچون آرامگاه خواجه حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در انسان چند تاست؟ ، علی دایی کیست ، چرا زن نمی گیری و موضوعاتی از این قبیل می باشد!
7-ای بابا! آقای راننده، من هر روز این مسیر رو با تاکسی میام. دیروز 250 تومان بود. یعنی چی الان میگی باید 1250 تومان بدم؟!؟! در جایی که گنجشگکان میومیو می کنند و سگ ها جیک جیک و گربه ها واق واق ، پس خیلی طبیعی است که صبح روز بعد کرایه را چند برابر کنند! 8-آقای دکتر مریض تخت دو که دیروز عملش کرده بودین، همین الان تموم کرد! آقا جان من اشتباهات پزشکی هم جزئی از عمل های جراحیه! به فرض هم که یه دکتر متخصصی از هر 4 نفری که عمل می کنه 3 نفرشون می میره. دلیل نمیشه که شما فکر کنید این بنده خدا سواد نداره و به خاطر پارتی و رابطه و اینا مدرکش رو گرفته! اصلاً اگه طرف آدم نکشه که بش نمی گن دکتر که! بابا جان اون یه چیزی حالیشه. طرف دکتره ها! گیر نده عزیزم. برو ماستتو بخور. به توچه طرف چه جوری و از کجا (منظور اوکراین نیست ها!) مدرکشو گرفته؟ 9-شلام ژن. اون پنژره رو ببند شوژ میاد! (یعنی:سلام زن.اون پنجره رو ببند سوز میاد) بحمدالله در زمینه اعتیاد و معتاد پروری توانستیم بترکونیم و موفق شدیم سن اعتیاد را به حدود 14 الی 15 سالگی کاهش بدیم و اصولاً در این زمینه هیچ یک از استاندارد های جهانی برای ما رقمی به حساب نمی آیند. در هر صورت جمله بالا یکی از پرکاربردترین جملاتیه که هر روز میشنویم یا شاید هم خودمون به زبونش میاریم! 10-برخورد یک دستگاه مینی بوس با یک سواری حادثه آفرید! خوب دیگه همه میدونیم خودرو هامون فرسوده اند و جاده هامون فرسوده تر و رانندگانمون خواب آلوده تر! کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: |