سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر دلت جامه پرهیزگاری بپوشان تا به دانش برسی [از سفارشهای خضر به موسی علیه السلام]
آموزشی - مذهبی
درباره



آموزشی - مذهبی


حمید امامی راد
سلام به اهل دلی که بی ریا و با صفاست.قلب پر از محبتش همیشه به یاد خداست.دور از وجودتان هر چه درد و بلاست. مطالب وبلاگ ترکیبی از مسائل مذهبی و آموزشی (اکثرا آموزش ابتدایی) می باشد. امید است مورد توجه قرار گیرد. ملتمس دعای خیر دوستان هسنم.
لینک‌های روزانه

امتیاز تنباکو 55 روز دوام آورد

واکاوی جریان لغو امتیاز تنباکو به فتوای میرزای شیرازی

 

درنتیجه‌ى لغو امتیاز تنباکو، حکم تحریم تنباکو نیز پس از 55 روز از سوى علماء لغو شد. البته در این بین کارگزاران خارجى که تلاش‌هاى خود را بى ثمر مى دیدند، به ادعاى خسارت پرداختند و....

 

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:41 صبح     |     () نظر

در دنیای ما انرژی حرف اول را می‌زد. انرژی به معنای پول، صرف وقت و پیشرفت تکنولوژی است. ابزارها در تلاشند تا مصرف انرژی خود را پایین بیاورند تا علاوه بر کمک به محیط زیست، پول کمتری صرف تولید و خرید انرژی شود.


 

چندین سال قبل استفاده از منابعی چون باد و نور خورشید، تحت عنوان "انرژی های نو" شناخته می‌شد. استفاده از این منابع در حال حاضر جدید نیست بلکه توسعه دهندگان سعی در بهینه کردن این ابزارها دارند. در واقع نور خورشید، باد، آب و انرژی‌هایی از این دست اتلافی نیستند و به طور بالقوه در طبیعت وجود دارند.

اگر ما بتوانیم علاوه بر انرژی‌های طبیعی از انرژی‌های اتلافی اسفاده کنیم، انقلابی در صنعت شکل خواهد گرفت. اما منظور از انرژی‌های اتلافی چیست؟

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:37 صبح     |     () نظر

اسپاتنیک، نخستین ماهواره جهان، در سال 1957از اتحاد جماهیر شوروی سابق به فضا پرتاب شد. از آن زمان تاکنون، بیش از 6000ماهواره به فضا فرستاده شده است. ماهواره ها روز به روز اهمیت بیشتری برای زندگی در زمین پیدا می کنند. از ماهواره ها برای سرگرمی، امنیت، ارتباطات و جهت یابی استفاده می شود. مهم ترین ویژگی آنها شاید این باشد که به ما اجازه می دهند سیاره خود را از زاویه ای دیگر بررسی کنیم.


 

 

ماهواره ها آن بالا چه می کنند؟

در این مقاله می توانید درباره صاحبان ماهواره ها، محل استقرار آنها و موارد استفاده آنها بیشتر بدانید.

 

آمریکا 423 ماهواره از 957 ماهواره فعال و در گردش دور زمین را در اختیار دارد. اپراتور بزرگ بعدی روسیه است. چین نیز حضور چشمگیری در فضا دارد.

دست کم 115کشور، در مالکیت یک ماهواره سهم دارند.

 

 

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:35 صبح     |     () نظر

مهربان ترین و غضبناک ترین زمان خدا!
مبادا خدا فراموشت کند

 

 

 

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:30 صبح     |     () نظر

اگر از رفتن به سالن ورزشی، دویدن، یا تجهیزات ورزش خانگی خسته شده ‌اید، ممکن است بخواهید طناب زدن را امتحان کنید. طناب زدن ورزش کم هزینه ای است که می توان آن را در یک فضای کوچک اجرا کرد.


 

طناب زدن

در طناب زدن دستگاه گردش خون و تنفس از راه فعالیت هوازی تقویت می شوند و آمادگی لازم را برای انجام فعالیت های روزانه به دست می آورد. کسی که فعالیت خود را بر طناب زدن استوار کند، عضلات بزرگ و مهم بدن را درگیر می کند و این خود عملی اساسی در جهت تقویت عضلات بدن است.

هنگام طناب زدن، ضربان قلب افزایش می یابد به گونه ای که می توان ضربان را به 160 تا 180 ضربه در دقیقه رساند. میزان اکسیژن مصرفی نیز 60 تا 80 درصد، حداکثر اکسیژن مصرفی و یا بیشتر مشاهده شده است.

بپرید و انرژی بسوزانید

طناب زدن، یک راه بسیار عالی برای سوزاندن چربی های اضافه بدن است. طبق برآورد موسسات ملی سلامت آمریکا، هر ساعت طناب زدن، حدود 570 کیلوکالری انرژی می سوزاند.

 

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:27 صبح     |     () نظر

 ایثار » که به معنای از خود گذشتگی و ترجیح و برتری است، در اخلاق اسلامی به معنای گذشت از خود به نفع دیگران است و اینکه درباره چیزهایی را که خود به آن نیازمندیم، دیگران را بر خود ترجیح دهیم.
اگر بخشی از مال خود را به دیگران بدهیم و برای خود هم نگه داریم،
انفاق کرده ایم، ولی « ایثار » این است که مال خود را تماما به دیگری ببخشیم، در حالی که خود به آن نیاز داریم .
قرآن در این باره می‌فرماید:«. . . و یوثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون» (بخشی از آیه 9 سوره حشر) (هر چند خودشان احتیاجی مبرم داشته باشند، آنها را بر خود مقدم می‌دارند. و هر کس از خسٌت نفس خود مصون ماند، رستگار می‌گردد.)

حضرت امام سجاد علیه السلام علاوه بر انفاق‌های گسترده و بی‌شمار، در زندگی خود ایثارهای فراوانی کرده است. امام صادق علیه السلام می فرماید:
امام سجاد علیه السلام در بسیاری از روزهایی که
روزه می‌گرفت، امر می‌کرد گوسفندی قربانی کنند. سپس گوشت آن را خرد کنند، بپزند، و هنگامی که شب فرا می رسید، پیش از اینکه افطار کند، خود تقسیم غذا میان مستمندان را به عهده می گرفت. وقتی همه غذا تمام می‌شد، می‌فرمود برایش مقداری نان و خرما بیاورند و فقط با همان افطار می‌کرد.

منابع :

  • بحارالانوار، ج 46، ص 71، حدیث 53 به نقل از محاسن

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 11:22 صبح     |     () نظر

فرزند دلبندم،
سلامی دلپذیرتر از نسیم بهاری و خوشبوتر از گل‌های کوهساری و گرمتر از چشمه خورشید و روشنتر از سپیده‌دمان به تو تقدیم می‌دارم؛ سلامی برخاسته از پرده جان، سلامی پرورده شور و اشتیاق.

گرامی فرزندم،

ای شکوفه آرزو و بهار امیدم، امید آن دارم که چون باد همیشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمت‌شکاف و چون مهر، همیشه پرتو‌افشان و چون بدر، هماره شب‌زنده‌دار و چون شباهنگ همه شب سحرخیز باشی.

ای دل‌پسند دلخواه،
دلم می‌خواهد چون ستاره بر لب بام هستی بدرخشی و چون کهکشان از افق‌های بلند بتابی؛ چون قلّه هیمالیا، بر آسمان سرکشی و چون شفق، نور آفتاب را در سینه خود نگهداری؛ چون ارواح پاک از فرط صفا به عرش پر گیری و چون مسیح بر آسمان عروج کنی؛ چون امواج یک لحظه از حرکت باز‌نایستی؛ چون دریا عمیق و بی‌کران باشی. دلم می‌خواهد چون صدف، پر گوهر اما خاموش باشی؛ چون براق، مرکب جان خویش گردی و آسمان‌ها را درنوردی تا پیمبر جانت را به معراج قُرب جانان برسانی. دلم می‌خواهد در اخلاص، سلمان و در زهد اباذر و در اسرار، کمیل و در شوق و استقامت حجر بن عدی، در بیان حجّت، هشام بن حکم و در علم و حکمت، مؤمن الطّاق و در عرفان و عمل اویس قَرن و در صبر و ثبات، زینب زمان باشی.

نور چشمم،
چشم دارم که کم از ذره نباشی که با همه خردی، همتی بلند دارد و تا به آفتاب نرسد، پای از سیر و دست از طلب نکشد.
ذر? خرد به خورشید رسید از سبـکی ماند سرگشـته به راه آن که سبـک‌بار نشد
آشنا باش کزین پـرده خبرها شنـوی گوش بیـگانه ز اسرار، خبـر‌دار نشد

می‌خواهم کم از نحل نباشی، نمی‌بینی که با همه ضعف و ناتوانی چه شیرین‌کار و سازمان‌دیده و پرتلاش، دوست‌نواز و دشمن‌گداز است. جز از گل‌های پاک ننوشد؛ از گل‌های هرزه و بدبو بپرهیزد و جز بر گیاهان پاک ننشیند و برنخیزد.
می‌خواهم دریا باشی نه حباب، دریا باشی که قطرات سرگردان باران و رودهای بی‌قرار و جوی‌ها و نهرهای بی‌پناه را در سینه خود جای دهی و از الطاف بی‌دریغ خویش همه را بهره‌مند سازی، حباب نباشی که سبک‌مایه و تنگ‌حوصله بوده، از پروا آکنده باشی که فرجام هوا زوال و فناست.
حباب آسا هوای خودنمائی کرد دلتنگم شدم هم صحبت دریا چو ترک این هوا کردم

چو دریا باش که ظاهرش از باطنش بهتر است؛ نه چون حباب که ظاهری آراسته دارد و باطنی خراب، بر باطن تهی خویش پرده از ریا و تزویر کشیده و سر به کبریائی برافراخته است و بدین جهت است که بد‌عاقبت است؛ نسیمی پرده‌اش بدرد و بادی آبرویش ببرد.
می‌خواهم چون شمیم گل‌های کوهستانی باشی که از خود به‌درمی‌رود و به نقطه‌های دور پراکنده می‌گردد تا از عطر خویش دل‌های پریشان را جمع و جان‌های محزون را شاد و شکفته سازد و مبادا هرگز چون شعله به گِرد خویش پیچی و چون گردباد خودمحور باشی، نبینی که شعله از خودخواهی، دور و نزدیک را بسوزد تا خود برافروزد و گردباد از خودمحوری، غبار برانگیزد و فضا را تیره سازد؟!

فرزند دلبندم،
نصیحتی خواسته بودی، چند جمله می‌نویسم شاید از آن میانه یکی کارگر افتد و تو را می‌سزد که اندرز پدر به جان بپذیری که هم تو شایسته و عاشقی و هم من، دلسوز و مشفق.
فرزندم،
بزرگترین مانع رسیدن به کمال آلوده بودن به گناه است که گناه سمّ قتّال است و اسباب وبال. هر اندازه از گناه فاصله گیری، به خدا نزدیک شوی و هر چه بیشتر گناه را ترک کنی، رضای حق را بهتر جذب کنی. حافظ می‌گوید:
در ره منزل لیـلی که خطرهاست در آن        شرط اول قـدم آنست که مجنـــون باشی

غوطه در اشک بزن، کاهل طریقت گویند       پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز!

عزیزم،
اول‌گام راهیان طریق حق، اطاعت فرمان و ترک عصیان است
. جائی که صفی‌الله را با ترک اولائی ز بهشت می‌رانند؛ چگونه آلودگان را با آن همه گناه به بهشت فراخوانند؟! اگر می‌خواهی به قرب خدا رسی؛ باید ترک هوا کنی که صاحبان گناه، آبروئی ندارند و آنان را به کعبه رضای حق راهی نیست. بیچارگی و واماندگی و بدبختی بشر، همه از معصیت است که گناه، عامل ذلت و باعث نکبت و وسیله سلب توفیق و سبب لغزش از طریق است.

دعای کمیل را با تفکر در واژه واژه آن بخوان تا از عواقب شوم گناه آگاه گردی. خوب بیندیش که علی(علیه‌السلام) چه می‌گوید و آثار شوم گناه را چگونه بیان می‌فرماید. گاهی گناه، بلا نازل می‌سازد و گاه برکت می‌برد و گاه مانع رفع دعا و اجابت التماس بنده می‌گردد؛ گاهی حلاوت عبادت را از آدمی می‌گیرد که دل از گناه تیره می‌شود و توفیق از انسان دور می‌گردد. آن گاه در پایان دعا، بی‌تابی علی را با همه عصمت و طهارتش بنگر؛ درست چون مجروحی خون از بدن رفته و چون زمین‌خورده‌ای دست و پا شکسته و چون مصدومی در تصادف متلاشی گشته، دست استغاثه برمی‌آورد و فریاد برمی‌دارد و پریشان و بی‌طاقت می‌نالد که خدایا زود باش، شتاب کن، همین شب، همین ساعت، همین لحظه دستم را بگیر که می‌افتم، توفیقم بخش که این زهر هلاکم می‌کند، درمانم کن که این درد هم اکنون مرا می‌کشد. از درد به خود می‌پیچد که هر نفس، خطر مرگ تهدیدش می‌کند، ناله می‌زند و خدا را قسم می‌دهد که: «...ان تهب لی فی هذه اللّیله و فی هذه الساع کلّ جرم اجرمته و کلّ ذنب اذنبته...»

 

راستی چه بی‌انصافی و بزرگ‌ستمی است که انسان با مولای مهربان خویش درافتد و با آن همه عنایت و نوازش و مرحمت که از او می‌بیند، باز جرئت ورزد و فرمان او را مخالفت نماید. آه، چه بی‌شرمی از این بالاتر و چه وقاحتی از این زشت‌تر؟ و چه گستاخی از این رسواتر؟ آه، چه خجلت‌آور است که او با بی‌نیازی، ناز تو کشد و تو با آن همه نیاز، به او پشت کنی!! او تو را فراخواند و تو فاصله گیری و به عقب برگردی؛ او در حق تو، وفا کند در پی وفا، کرم کند بر سر کرم و نعمت دهد پیاپی و نوایت رساند دمادم و تو در حق او، جفا کنی بر سر جفا و جرئت‌ ورزی در پی جرئت!! دعوتش را نپذیری و محبتش را ناسپاسی کنی. کفران ورزی و سرپیچی کنی. وای و صد وای از این جسارت که او تو را جوید و خواند و تو از او در غفلت به سر بری. او به تو رو می‌آرد و تو از او بگریزی. او به گرمی پاسخت گوید و تو دعوتش را اجابت نکنی.

عزیز من،
هر گناهی جسارت به خداست. این همه جسارت را چگونه تحمل می‌کنی؟!
آیا روزی می‌توانی آن را تلافی کنی. دعای توبه زین العابدین را بخوان؛ ببین و بیندیش، بخوان و بازخوان. بنگر که چگونه گناه در نظر وی عظیم و غیر‌قابل‌جبران است. می‌فرماید: «اگر آن قدر دستم را به درگاه تو بلند سازم تا بازوانم از پیکر فروافتد و اگر در برابرت به معذرت رکوع روم و آن‌قدر رکوعم را طولانی کنم تا پشتم بشکند و اگر در برابر تو آن‌قدر به خاک افتم تا مهره‌های گردنم از کار افتد و اگر تلافی گناه را همه عمر به جای نان و آب، خاک و خاکستر خورم با این همه شایسته بخشش یک گناه نگردم.»

فرزندم،
خوب در گناهان گذشته و حال خویش بیندیش و همواره آن را به یاد داشته باش و همواره هراسان و بیمناک باش که کار گناه وخیم است و عاقبتش نامعلوم. اگر تو آن را فراموش کنی، خدا فراموش نخواهد کرد. هر زمان که حالی داری، استغفار کن و از خد آمرزش خواه که پیامبر گرامی با عصمت عظیمش هر روز هفتاد بار استغفار می‌کرد. خوف از گناه علامت ایمان است که
پیامبر(ص) به اباذر فرمود: «نشان مؤمن آن ست که اگر گناهی کند چنان هراسان باشد که گوئی در کنار صخره‌ای لرزان قرار گرفته که هر لحظه بیم آن می‌رود که آن صخره عظیم فروغلتد و بر او فروافتد.»

فرزندم،
به خود اجازه هیچ گناهی مده اگرچه خرد و حقیر باشد؛ که هر گناهی مخالفت خداست و مخالفت خدا در هر امر عظیم است و علی(علیه السلام) فرمود: «اشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه؛ سخت‌ترین گناه گناهی‌ست که گنه‌کار آن را کوچک شمارد.» مگر نه این است که کوه‌های بزرگ از سنگ‌ریزه‌های خرد و دریای بی‌کران از قطرات باران فراهم می‌آید؟ شاعر عرب می‌گوید:
خلِّ الذنوب صغیرها و کبیرها فَهُوَ التُّقی لا تُحقِرنَّ صغیرهً ان الجِبال مِن الحِصی
و امام بزرگوار موسی بن جعفر(علیه‌السلام) فرمود: «خشم خدا در میان گناهان پنهان است، پس هیچ گناه را مرتکب مشو چه دانی شاید همان گناه کمین‌گاه خشم خداست و تو با ارتکاب آن به خشم خدا دچار خواهی شد.»

عزیزم،
گاه یک شعله موجب حریقی بزرگ می‌گردد و کبریتی خرمنی را آتش می‌زند و موئی دیده را کور می‌سازد؛ پس مبادا هیچ گناهی را کوچک شماری که در دید بزرگان معرفت هر گناهی کبیره است.
هر چند که پند در جهان بسیار است پندی دهمت که گوهری شهوار است
مشمار گنه خرد و گر چند کم است یک شعله کم آفت صد نیـــزار است

اگرچه سخن به درازا کشید، بگذار سخنی دیگر از زین‌العابدین(علیه‌السلام) که دردشناس و درمان‌دان است، در خطر گناه، برای تو بخوانم که تو فروغ چشم و آرام دل منی و دریغم آید که تو را از خطرات گناه در حدّ توان خویش آگاه نسازم. دوست دارم که تو را پیش از سقوط در چاه، بیدار سازم تا به چاه نیفتی و اگر خدای ناکرده افتادی، رهائی خویش را به سرعت چاره‌ جوئی و در چاه نمانی که ماندن همان است و هلاکت همان. در مناجات نخستین از مناجات پانزده‌گانه
زین‌العابدین(علیه‌السلام) چنین می‌خوانی: «الهی البستنی الخطایا ثوب مذلّتی وَ جَلّلنی التباعد منک لباس مسکنتی و امات قلبی عظیم جنایتی؛ یعنی، خدایا گناهان لباس ذلّت و خواری بر تنم پوشانده و دوری از تو جامه بدبختی و بیچارگی در برم کرده و جنایت بزرگ من، دلم را نه افسرده که مرده ساخته است.»
در هر حال مردانه کوشش کن و به هر طریق که می‌توانی از راه مراقبه یا محاکمه یا ندامت و توبه و یا استغفار و التماس، گرد معصیت و غفلت را از آینه دل بزدای و مراقب باش تا دگر باره غبار بر آن ننشیند.

فرزند محبوبم،
از تو که کم گناه کرده‌ای و دلی پاک و باصفا داری، فراوان التماس دعا دارم. مبادا پدر گنه‌کارت را فراموش کنی، تو را به خدا می‌سپارم.

خدا‌حافظ
پدرت
محمد‌حسین بهجتی

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 8:37 صبح     |     () نظر
سؤال : علّت اختلاف سنّ تکلیف دختران و پسران چیست؟ چرا دختران زودتر از پسران به سنّ تکلیف مى‏رسند؟ آیا نُه سالگى براى دختران زود نیست؟ آیا این سنّ بر اساس فیزیک بدنى دختران در زمان پیامبر(ص) نبوده است؟ آیا با توجه به شرائط زمان و شرائط فیزیکی دختران و پسران می شود تفاوت سنی از بین برود؟
جواب: بلوغ شرعى بر اساس بلوغ طبیعى است. در همه مناطق جهان با در نظر گرفتن شرایط طبیعى و اجتماعى، دختران زودتر به بلوغ طبیعى مى‏رسند و فعّالیّت غدد جنسى در آنان قبل از پسران آغاز مى‏گردد. «بنابراین تقدّم بلوغ شرعى دختران بر پسران بر اساس صلاحیّت طبیعى و به معناى هماهنگى قوانین تشریع با مقرّرات تکوین است».(1)


بلوغ و رشد دختران در حدود نه سالگى به بعد مخصوص مناطق عربى نبوده بلکه مسئله‏اى است تکوینى.
تقریباً در همه مناطق کره زمین و در تمامى ادوار از ابتداى خلقت تا کنون به همین نحو بوده است. البته تمامى دختران در یک سنّ به بلوغ نمى‏رسند.


علل مختلفى در تسریع یا تأخیر بلوغ دخالت دارد. یکى از صاحب نظران مى‏گوید:
«نژاد، تغذیه و عوامل فیزیکى و روانى موجود در محیط زندگى و خانوادگى، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشّحات هرمونى اثر مى‏گذارد. آب و هوا نیز در بلوغ بى تأثیر نیست».(2) بنابراین نمى‏توان گفت تمامى دختران در نُه سالگى به بلوغ مى‏رسند، بلکه برخى دیرتر به بلوغ مى‏رسند، گرچه از نظر انجام دستورهاى مذهبى و تکالیف شرعى بنابر فتواى مشهور فقها از نُه سالگى مکلّف مى‏شوند.
افزون بر این، عقل (قوه شناختى) و اندیشه دختران، پیش از پسران شکوفا مى‏شود و یکى از نشانه‏هاى آن، به سخن در آمدن دختران قبل از پسران است. آنان پیش از پسران زبان مى‏گشایند. با توجه به رابطه‏اى که بین اندیشه و عقل و سخن گفتن وجود دارد، این نتیجه به دست مى‏اید که دستگاه فکرى دختران زودتر از پسران به کار مى‏افتد.


شکوفا شدن قوه شناختى هوش در دختران، باعث شده که قانون گذار در دین و شریعت آنان را قبل از پسران مکلّف کند، به عبارت دیگر: برنامه احکام اسلامى براى سعادت و کمال انسان در زندگى ترسیم شده و آدابى است که دربردارنده برنامه تربیتى و زندگى سعادت مندانه مى‏باشد و زمانى متوجه انسان مى‏شود که اوّلاً قابلیّت دریافت داشته باشد، ثانیاً بتواند آن‏ها را در زندگى به کار گیرد.
این که خداوند برنامه خود را زودتر متوجه دختران و زنان نموده، نشانه آن است که از نظر بلوغ طبیعى و ذهنى، اینان بر مردان تقدّم دارند واین نشانه عنایت خداوند به زنان است که توانسته‏اند زودتر از مردان برنامه تربیتى واحکام اسلامى را دریافت نموده و براى خوشبختى و کمال خود در زندگى به کار گیرند. از طرف دیگر شاید در معرض تهدیدات بیشترى براى انحراف از حقیقت و سعادت در زندگى باشند. به این خاطر تکلیف زودتر متوجّه آنان شده است.


در نهایت آن که این امور داراى مصالح و حکمت است که در بسیارى از موارد از آن‏ها اطّلاع کامل نداریم. احکام خداوند بر اساس مصالح واقعى تشریع مى‏شود. و شرائط زمانی باعث دگرگونی در امور تکوینی نمی شود .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 8:33 صبح     |     () نظر

به نام خداوند محبّت آفرین

 

پسر گلم علی جان سلام

سلامی از باغبان به گل نو رسته اش

سلامی از پدری دلسوز به فرزند دلبندش

پسر عزیزم ؛ زمانی که با آوردن نامه ای از مدرسه برای جشن تکلیف خود و هم کلاسی هایت ، من را از برگزاری جشنی به این منظور آگاه کردی بسیار خوشحال شدم و هم چنین بسیار نگران.

 بسیار خوشحال بابت اینکه فرزندم وارد دوره ای از زندگی می شود که می تواند از روی علم و آگاهی با خدای خود راز و نیاز کند و با کمک معبود خود دروازه بهشت را بر روی خود بگشاید.، و این بالاترین آرزوی هر پدر است.

بسیار نگران ، نگرانی از خطرات پیش روی یک نوجوان که پا در بلوغ می گذارد . دارای آرزوهای کوچک و بزرگی است . برای رسیدن به این آرزو ها با یک عالم دشمن کوچک و بزرگ روبروست. از جوانان گمراه داخل کوچه و بازار گرفته تا شیطان بزرگ آمریکا که با هزینه های گزاف میلیاردی  و با برنامه ریزی های دقیق موجبات دین گریزی و بد اندیشی را نسبت به دین مبین اسلام به وجود آورده است و می آورد. امّا با نگاهی به تربیت و تعلیمی که از خانواده و مدرسه خوبت گرفته و خواهی گرفت امیدوارم از این مشکلات سربلند بیرون بیایی .

فرزند عزیزم من در مقابل شما وظیفه هایی داشته ام و دارم . سعی کرده ام با توکل بر خدا وظایفم را در مقابل فرزندم اجرا نمایم. اولین حق فرزند بر پدر این است که نام نیکو برایش انتخاب کند . من برترین نام دنیا و آخرت را برایت انتخاب کرده ام. وظیفه دیگر تحصیل توست که سعی کرده ام بهترین مدارس را برای تحصیلت انتخاب کنم. البته قبول دارم که انسان جایز الخطاست در زندگی به خاطر مشغله های زیاد ، تحصیل خودم و ماموریت به خارج از کشور و ... قطعا کوتاهی های زیادی صورت گرفته است که باید بر پدر خود ببخشایی.

امّا آرزوی من و همه ی پدر ها خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی فرزندان است. و در این جا یاد سخن مقام معظم رهبری افتادم که برای جوانان سه وظیفه تعیین می کنند. تحصیل ، تهذیب و ورزش با این سه مورد و موارد دیگر که در سخن بزرگان دین آمده است می توان به خوشبختی رسید.

من با آغاز دوره ی تکلیف تو بر خود می بالم . از خداوند منان با چشم پر از اشک می خواهم که توفیق عبادت با اخلاص و با آگاهی را نصیبت نماید. از تمامی پرسنل مدرسه که تو و هم کلاسیهایت را با این مهم آشنا می نمایند بسیار سپاسگزارم .

فرزندم در پایان متذکر می شوم دوران تکلیف سرآغاز ورود به دنیای عجیبی است که سوالات مختلفی برایت پیش می آید. پاسخ این سوالات را می توانی از پدر ، مادر ، مشاوران ، معلمان و یا روحانیون بگیری و خاطر نشان می کنم که خداوند نعمت بزرگی به انسان به نام عقل داده که معیار تشخیص خوب از بد است. البته عقل انسان با همه ی بزرگی و اهمیت گاهی ضعف هایی دارد که با استمداد ازتعالیم دین ، ائمه اطهار ، قرآن و ... می توان از ضعف و گمراهی عقل جلو گیری کرد.

در پایان آرزوی سلامت فکری و جسمی و سعادت دنیوی و اخروی برای تو و تمامی نوجوانان ایران ، دارم.

امیدوارم از این به بعد کمک فکری خوبی از تو بگیرم چرا که فکرت با ورود به سن تکلیف قطعا بهتر مسائل را تجزیه و تحلیل می کند. در ضمن هر جا که نیاز به مشورت و همفکری داشتی من را شایسته این کار ببینی و لیاقت این کار را داشته باشم.

 

                                                                                   موفّق و پیروز باشی پسرعزیزم

                                                                                            پدرت: حمید امامی راد

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/26:: 8:27 صبح     |     () نظر

الزامات جهش علمی ایران

پزشک و دستیار دکتری تخصصی(PHD) طب سنتی ایران امروزه در مناسبات کلّی کشورها، قدرت وثروت، دو مؤلّفه تأثیرگذار، جهت نیل به اهداف

گوناگون کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت در تمامی زمینه‌ها است. این دو مؤلّفه نیز جز در پرتوی علم، فرهنگ وصنعت، محقّق نخواهد شد.
با نگاهی عمیق به گذشته در‌می‌یابیم که ایران عزیز ما، صاحب این گنج‌های گرانبها بوده‌است، ولی در چند قرن اخیر، به دلایل مختلف ازجمله خودباختگی در مقابل هجوم علم و فرهنگ غرب، بی‌کفایتی حکام و زمامداران و عدم‌اهمیت به حفظ این میراث گرانسنگ، درگیری کشور در منازعات سیاسی و جنگ‌های مختلف و سایر دلایل، به‌تدریج از این قافله عقب مانده است. این قضیه تا به آنجا پیش رفت که کشوری با آن سابقه علم و تمدن که روزی بر تارک دنیا می‌درخشید، به کشوری دست‌سوم و مصرف‌کننده علم تبدیل شد.
خوشبختانه، در سال‌های پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، خصوصاً در سال‌های اخیر، حرکتی در جهت جبران این فتور، انجام گرفته و می‌گیرد که جای بسی سعادت است. ولی با توجه به‌شدت عقب‌ماندگی در قرون اخیر و با عنایت به شتاب بالای حرکت علمی در دنیای امروزی، سرعت این خیزش، متناسب با انتظارات جامعه و دستیابی به چشم‌اندازهای تدوین شده، که به‌نظر این حقیر، در سطح کمینه قرار دارد، نیست. چرا که امکان پیشرفت، با توجه به وضعیت موجود و توانایی‌های خدادادی جوانان این مرز و بوم، بسیار فراتر از این چشم‌اندازهاست.
برای ایجاد تناسب بین وضعیت فعلی و وضعیت شایسته این ملت، دو راه بیشتر وجود ندارد.
یا چرخ حرکت علمی در جهان حداقل برای یک قرن از حرکت باز ایستد و چراغ دانش خاموش شود تا ما خود را به این قافله برسانیم. یا اینکه خودمان سرعت حرکت علمی خود را مضاعف کنیم و با شتابی دو‌چندان به پیش برویم.
بدیهی است که راه اول، نه‌معقول است و نه ممکن. اما راه‌دوم، هم منطقی است و هم میسر. تنها راه برای رسیدن به جریان پرشتاب و پرتلاطم علم و کسب سیادت سابق علمی بر جهان، حرکتی سریعتر، همه‌جانبه‌تر و هوشیارانه‌تر است.
اما این مسیر، بسی دشوار بوده و مستلزم لوازمی است که بدون آنها نیز طی کردن این راه عزت، بسیار صعب و حتی غیرممکن خواهد بود.
برای نیل به این هدف، باید به گذشته خود نگاهی عمیق و متفکرانه بیندازیم و علل آن جایگاه والای علمی را در خود جست‌وجو کنیم. باید از خود بپرسیم که آن سروری در دانش، مهارت در علوم و سرآمدی در حکمت و صنعت چگونه به دست آمد و مهم‌تر آنکه چگونه از دست رفت و چگونه قابل بازیابی است؟
فاصله میان علم و صنعت در ایران و سایر ممالک اسلامی با غرب، آنچنان زیاد بوده است که طرح مثال‌هایی از این دست، امروزه اغراق‌آمیز و غیرقابل باور به‌نظر می‌رسد. ولی واقعیت آن روزگار، همان است که گفته شد و واقعیت امروز، همان است که شاهدیم. براساس منابع تاریخی که عمدتاً غربی هستند، چند مثال می‌آورم.
در زمانی که در بیمارستان‌های ری و بغداد، اطبای ایرانی و مسلمان، دارای بخش‌های تخصصی چشم، جراحی، اطفال، عفونی، زنان و غیره بوده‌اند، در همین کشور فرانسه، که امروزه، مهد علم، فرهنگ و هنر، تلقی می‌شود، زنان، فرزندان خود را در نامناسب‌ترین شرایط، به دنیا می‌آوردند.
زمانی که بیماران صعب‌العلاج، در جندی‌شاپور و سایر مراکز درمانی جهان اسلام، توسط پزشکان، درمان می‌شدند، در همین اروپا، پزشکی آنچنان با سحر و جادو و خرافات آمیخته بوده که اگر بیمار با این امور، درمان نمی‌شد، وی را زنده‌به‌گور کرده و یا از شهر اخراج می‌کردند، که مثال بارز آن در مورد بیماران جذامی است.
ورود مستشرقین و سیاحان بسیار، تحصیل دانشجویان غربی در ممالک اسلامی و تفاخر به آن، تدریس کتب دانشمندان متقدم ایرانی و مسلمان در اروپا تا دو قرن اخیر، یعنی تا قرون متمادی پس از مرگ مؤلف آن، الگوبرداری‌های مختلف در عرصه‌های گوناگون علمی، فنی و صنعتی و موارد متعددی از این قبیل، خود گواهی روشن براین مدعاست.
با این حال به دلایلی که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد، علوم و کتبی که از شرق به غرب، تاراج گردید، ترجمه گردیده و پس از چندین قرن به‌عنوان پایه‌های علوم غربی به همگان معرفی شد، از غفلت ما نهایت استفاده را بردند و گنجینه‌ای را که دریا دریا به‌غارت برده بودند، قطره‌قطره به‌خودمان بازفروختند، آن‌هم به قیمت گزاف عزت، شرف، وابستگی و استثمار.
نظر حقیر این است که پس از پایان دوران سیاه رکود علمی در غرب(قرون وسطی) و آغاز رنسانس، گویی تمام این رکود، به شرق و خصوصاً ممالک اسلامی سرایت کرد و طی چند قرن، تمام آن شکوه و عظمت علمی، محو و تمدن، در چند اثر باستانی خلاصه شد.
اروپاییان که قرن‌ها تحت نفوذ و سیطره علمی ایران و اسلام بودند، پس از خروج از رکود علمی و تجدید بنای دانش عاریتی خود، یکباره خود را از زیر این بار سنگین، رها کردند و به قول دو مستشرق معروف - گوستاو لوبون و ادوارد براون- این خروج و استقلال ظاهری، آنچنان ایشان را از خود بی‌خود کرد که یکباره تمام گذشته خود را فراموش کرده و منکر هرگونه تقلید و بهره علمی از شرق شدند. آنها که زمانی مستعمره علمی ایران و اسلام بودند، پس از سر برآوردن از دوران سیاه رکود، عظمت ایران و تمدن اسلامی را فراموش نموده و با عقب نگه‌داشتن آنها به شیوه‌های گوناگون، سعی در پاک کردن رد پای علم و دانش آنان کردند و متأسفانه برای چند قرن، در این کار خود، موفّق بودند.
این حقد و کینه و احساس خواری و ننگ، آنچنان بر دل‌هایشان سایه افکنده بود که پس از رنسانس، منبع و منشأ بسیاری از علوم خود را فراموش کرده یا خود را به فراموشی زدند و از اساتید خود و حکمای ایران و اسلام، نامی نبردند و حتی سعی بلیغ کردند تا هرگونه ارتباط علم با ممالک اسلامی و ایران از اذهان پاک شود و این کار در سایه تبلیغ و تحریف حقایق به‌خوبی صورت گرفت. اثر این نمک خوردن و نمکدان شکستن تا آنجا پیش رفت که اهالی بلاد اسلامی، گمان می‌کردند که علم و غرب، پیوندی ناگسستنی داشته و از ابتدا نیز چنین بوده‌است و برای خوب و مدرن بودن، باید غربی شد و مقلد و مصرف‌کننده خوبی بود.
در اینجا، یک سؤال، ذهن هر محققی را به‌خود مشغول می‌کند و آن اینکه چگونه ممکن است، اروپای درگیر رکود و رنسانس، با آن حجم نیاز و انبوه کمبودها، یکباره اینچنین شتاب بگیرد و به سرعت، طی چند قرن، ضمن جبران عقب‌ماندگی‌های چندصد‌ساله خود، حتی داعیه سروری عالم را داشته باشد و برای چند قرن، عالم را به بردگی و بندگی خود گیرد و جهانی را زیرسلطه و استعمار خود قرار دهد و این سلطه و استعمار را در مهاد تمدن، شدت بخشد تا جبران مافات کرده باشد؟!
این سرعت پیشرفت، چندین دلیل دارد که هریک نیازمند کندوکاوی مجزاست که در این مقال، مجال پرداختن به همه آنها را نداریم. ولی یک دلیل، نیازمند طرح در اینجاست و آن اینکه در چندین مرحله طی جنگ‌های صلیبی و فتوحات مختلف دیگر، شهرهای بزرگ و عالم‌پرور اسلامی به‌دست اروپاییان افتاد. در این شهرها، کتابخانه‌های عظیمی وجود داشت که حاوی ده‌ها و بلکه صدها هزار جلد کتاب نفیس و نسخ خطی کمیاب و بعضاً نایاب بود. این گنجینه‌ها از علوم ناب ایرانی و اسلامی و در شاخه‌های مختلف دانش آن زمان بود که به غارت رفت و به سرعت ترجمه شد و ملاک عمل قرار گرفت. شاهد این مدعا هم وجود کتب خطی باارزش و نسخه‌های منحصر‌به‌فرد ایرانی و اسلامی در کتابخانه‌ها و موزه‌های غرب است. براساس آمار، تعداد نسخه‌های خطی در حوزه‌های مختلف علوم در اروپا، با تعداد این آثار در ممالک اسلامی و ایرانی، قابل قیاس است.
نتیجه این تاراج علمی، همین است که امروزه مشاهده می‌شود. کبر و غرور ناشی از سیادت علمی، پیشرفت‌های حیرت‌انگیز صنعتی، زرق و برق اقتصادی و مواردی اینچنین که امروزه، دست‌یافتن به آنها، آرزوی محال بسیاری از ممالک اسلامی است. با گذشت سال‌های طولانی و روی کار آمدن زمامداران عیاش و بی‌فکر در ممالک اسلامی، خاطره این غارت‌ها به فراموشی سپرده شد. رابطه با غرب، آن‌هم از نوع ذلیلانه، اهمیتی بیش از پیگیری و احیای آن گنجینه عظیم به غارت رفته یافت و شد آنچه نباید.
اروپاییان، از این خواب عمیق، نهایت استفاده را بردند و تمام علوم بومی ما را به نام خود، سند زدند. شواهد و قرائن تاریخی را محو کردند و با تبلیغات وسیع، سعی در وارونه جلوه دادن حقایق کردند و متأسفانه کاری کردند کارستان و در باطن خویش، کامیاب شدند و ما در حق خویش کامروا نشدیم.
دانشمندان اسلامی را تصاحب کردند و یا ایشان و کارها و خدماتشان را بی‌ارزش جلوه داده و آنان را به جایگاهی پائین، تنزل دادند. اگر این امور، میسر نشد، به آنان تهمت می‌خوارگی و شهوت‌پرستی زدند تا از ارزش کارشان کاسته و آنان را در نگاه مردم خودمان، حقیر جلوه دهند. خلاصه آنکه هرگونه که توانستند، قلب‌واقعیت کردند و صدایی به اعتراض و مخالفت بر نخاست و برای طبع سرکش و عصیانگر بشر، چه چیز بهتر از این، برای جولان اختصاصی در تاریخ علم و اندیشه و تمدن.
بسیاری از اختراعات و اکتشافات تمدن ایران و اسلام را به نام خود، دوباره ثبت و بسیاری از آنها را دوباره کشف و اختراع کردند، آن‌هم با چند قرن فاصله از کشف اصلی. نمونه‌هایی از این دست آنچنان زیاد است که می‌توان پیرامون مصادیق آنها، کتاب‌ها نگاشت.
باز صدایی به اعتراض بلند نشد و جریان مخالفی فراگیر نشد تا این دزدان بی‌مرام را رسوا کند.
حال، سؤال اینجاست که اگر افرادی با استفاده از منابع علمی ما، عمداً و با سوءاستفاده از غفلت صاحبان اصلی، اختراعات و اکتشافات قدمای ما را به نام خود مصادره کنند، دانشمند و مخترعند، یا سارق و عوام‌فریب؟!!
آیا نباید افرادی را که عمداً و دانسته، به این جرم مبادرت می‌کنند، محاکمه و آنان را رسوا کرد؟
اینجانب با احترام به تمامی اهالی علم، به‌دلیل مطالعات و تجربیات - هر چند اندک - پیرامون تاریخ علم در اسلام و ایران، خصوصاً با گرایش طب‌سنتی ایران، لازم می‌دانم مواردی را به استحضار برسانم که البته اینها در مقابل حجم عظیم این سرقت علمی، همچون قطره‌ای در مقابل دریاست:
کشف گردش خون، علم تشریح بدن، روش‌های آموزش پزشکی نوین، واکسیناسیون در برابر بیماری‌ها، بسیاری از روش‌ها و ابزارهای جراحی امروزی، تخصصی کردن شاخه‌های طب، داروهای مفرد و ترکیبی و بسیاری دیگر از موارد که فقط در شاخه طب از علوم بومی، قابل بیان است.
جاذبه زمین، قوانین به‌اصطلاح نیوتن، مسائل مربوط به نجوم و کیهان‌شناسی، علوم ریاضی و فیزیک، پایه‌های علوم کامپیوتر، پرواز، علم مکانیک و بسیاری دیگرکه به‌دلیل اطاله کلام، از بیان آنها در این مقاله، خودداری می‌کنم.
تا به اینجا، آنچه بیان شد، مقدمه‌ای بود، هرچند طولانی در بیان مسائل به‌وجود آمده و آشنایی مختصر از شرایط گذشته و حال. اما فقط دانستن اینها، درمان دردهای مزمن دوری از قافله علم امروزی نیست. افتخارات گذشتگان، به‌تنهایی ضامن اعتبار آیندگان نخواهد بود، مگر آنکه این علم، با عمل همراه شود.

 

منبع:همشهری


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط حمید امامی راد 90/2/25:: 12:31 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >